بالاخره من هم به موسیقی علاقه مند شدم و...

در پایان دوره خدمت سربازی طراحی دکوراسیون داخلی را بصورت حرفه ای تر دنبال کردم ...

از قبل از زمانی که به خدمت سربازی بروم به طراحی سه بعدی و خصوصا طراحی دکوراسیون داخلی مشغول بودم ولی در زمان سربازی تعدادی پروژه نیز طراحی کردم تا ...

بعد از حدود دوماه برای ادامه سربازی به شهر خودم منتقل شدم و به عنوان مسئول دبیرخانه فرهنگی اجتماعی قسمت فرهنگی سپاه ناحیه نهاوند معرفی شدم،و در کنار مسئولین بزرگ و مهربان و دوست داشتنی و مقرراتی همچون حاج محمد بهشتی خواه و سرگرد علی فریادرس و سروان میثم رحیمی و سروان بهمن سیاوشی خدمتم را به زندگی در کنار این دوستان عزیز ادامه دادم و با لطفی که سربازان این قسمت به بنده داشتند به عنوان نماینده سربازان این قسمت مرا معرفی می کردند،گرچه در میان این سربازان می توان به دوست خوبم و استاد دانشگاه دکتر فرزاد شمس اشاره نمود،گرچه به دلیل مرتب بودن بیش از حد در صبحگاه مشترک معمولا به عنوان ارشد سربازها در صف انتخاب می شدم اما سربازها از من فاصله می گرفتند به دلیل اینکه لباس های من هر روز اتو زده و پوتین هایم هر روز به قدری براق می شد که به دلیل این مرتبی معمولا توسط قرارگاه قضایی و انضباطی مورد تشویق قرار می گرفتم اما اینطور هم نبود در اذیت کاری های زمان سربازی از قافله اذیت کارها عقب بمانم تا جایی که برای بودن با آنها به همراه آنها به یک هفته ممنوع الخروجی با بقیه ی افسران و درجه داران وظیفه تنبیه شدیم که در پایان یک هفته کسی تمایل خانه رفتن را نداشت.

بالاخره در  اول شهریورماه سال 89 به خدمت سربازی اعزام شدم و از پس از تقسیم نیروها در فرماندهی سپاه انصارالحسین (ع) استان همدان مشغول به خدمت مقدس سربازی گشتم نکته جالبی که برای من همیشه یادآوری می شود در دوره ای که در سپاه منطقه بودم این است که من و برادر بزرگم که اواخر دوره سربازی ایشان بود در یک پادگان،یک قسمت و یک اتاق خدمت کردیم البته کوتاه مدت،چون من جانشین برادرم بودم حکم من به عنوان مسئول سالن همایشات شهید امیدی سپاه انصارااحسین رقم خورد،گرچه بسیار وظیفه سنگین و سختی بود اما چاره ای نبود چون سرباز بودیم و وظیفه داشتیم.در مدت حدود دو ماه در سپاه انصار خدمت کردم و با دوستان عزیزی که در آن مقطع زمانی پیدا کردم خاطراتی به یاد ماندنی را رقم زدیم از جمله جشن تولدی که در آسایشگاه ما که آسایشگاه افسران نام داشت گرفتیم و خاطراتی شیرین و فراموش نشدنی دیگر...

بالاخره برای دوره تحصیلات عالیه در دانشگاه لرستان مرکز خرم آباد پذیرفته شدم و پس از تحصیل در رشته عمران گرایش مرمت و نگهداری اولین کسی بودم که در شهرستان این مدرک تحصیلی را اخذ می کردم چرا که این رشته تحصیلی در سطح کشور در این دانشگاه و دانشگاه نجف آباد اصفهان ارائه میشد  اگرچه در این میان با سیاست نیز خوی گرفته بودم به انجام فعالیت های سیاسی و انقلابی نیز علاقه مند گشتم در بسیج نام نویسی کردم و در همان ابتدا به عنوان مسئول کانون فرهنگی پایگاه شهید فرید بحیرایی معرفی شدم و مکانی که برای مدت ها بی استفاده بود به محلی برای تجمع جوانان از هر طیف و هر دیدگاهی قرار گرفت تا به بسیج یک قطبی نگاه نشود.بعد از اتمام دوره دانشگاه خود را برای خدمت مقدس سربازی آماده کردم و قبل از این خدمت مقدس دوره تکمیلی بسیج را گذراندم که در آنجا نیز به عنوان افراد نمونه اخلاقی و عملی معرفی شدم.یکی از بزرگترین افتخاراتم گذراندن این دوره نظامی و بالاتر از آن آشنایی با دوستان با ارزشی که حتی در دوران خدمت سربازی نیز هم دوره ای و هم خدمتی بودند و با هم برای مدتی به عبارتی زندگی کردیم.

بالاخره در مقطع راهنمایی با استاد بزرگی به نام استاد مجتبی شفایی طراحی سیاه قلم را به صورت حرفه ای آغاز کردم و تا مراحل سطح پیشرفته پیش رفتم اما در مقطع دبیرستان با حضور در هنرستان فنی و انتخاب رشته عمران ساختمان طراحی برایم با نقشه کشی ساختمان لذتی بیشتر داشت تا جایی که در گوشه تمام کتاب ها و دفترها و جزواتم پرسپکتیوهای سازه ها کشیده شده بود،و چنان تخیلاتم با طراحی سازه های جدید آمیخته شده بود که توانستم در آخرین مقطع تحصیلی هنرستان در آزمون نقشه کشی رتبه اول را کسب کنم،گرچه محیط هنرستان از نظر اخلاقی نیز زیاد جو مناسبی نداشت در مقطع اول دبیرستان به عنوان دانش آموز نمونه اخلاق از بین چیزی حدود 500 دانش آموز انتخاب و معرفی شدم و مورد تقدیر مدیران آموزش و پرورش شهرستان قرار گرفتم،و در چندین مسابقه علمی که بصورت کشوری و استانی و شهرستانی برگزار می شد بصورت دوره ای در هر دوره بین رتبه های برتر شهرستان و استان بودم،و حتی کشوری جای داشتم.

در روز اول فروردین سال 1367 چشم به این جهان گشودم،سپس در همین سال به دلیل محل کار پدرم به استان کرستان و شهر مریوان کوچ نمودیم و در پایان سن 6سالگی به زادگاه خود نهاوند بازگشتیم،در خانواده ای از قشر متوسط جامعه اما کاملا هنری بزرگ شدم.در این میان پدرم دارای تحصیلات عالیه تئاتر و مدرس اصول تئوری موسیقی و اجرای پیانو بود و هست و از طرفی برادرم نیز کارشناس بازیگری و مدرس و نوازنده حرفه ای ساز سنتی تار و از شاگردان برگزیده اساتید بزرگی همچون علی قمصری بوده و هست،از طرفی خواهرم نیز به عنوان  مدرس انیمیشن و دارای رتبه های برتر خوشنویسی بود و شوهرش خواهرم نیز از هنرجویان موفق پدرم بودند و امروز به عنوان کارگردان و بازیگر برتر در جشنواره منطقه ای زبانزد خاص و عام است گرچه رشته تخصصی اش عمران است و ریاست نظام مهندسی شهرستان را نیز عهده دار است اما هنر سیراب شدنی نیست و مادرم نیز که با هنرمندی تمام همه ی عمرش را برای بزرگ کردن فرزندانش به سرمایه ای بی بدیل تبدیل کرد،که بوسیدن دستانش از عبادات به شمار می آید،و خودم هم از همان سنین کودکی به طراحی و نقاشی علاقه مند بودم و در چندین مسابقه طراحی شرکت کردم و در همان سنین کودکی عناوین مختلفی را در سطح استان و کشور کسب کردم از جمله مسابقه طراحی با موضوع فلسطین،سپس در رشته تئاتر نیز به عنوان بازیگر اول و برنده جشنواره استانی در سطح دبستان های ابتدایی انتخاب هیئت داوران شدم،اما علاقه ام به طراحی و نقاشی سیر نشدنی بود،و در این میان در  اواخر دوره دبستان و سال نخستین دوره راهنمایی نیز به نوشتن مقاله نیز علاقه مند شدم و به عنوان سرگروه اولین تیم پروژه مقاله نویسی در شهرستان به مسابقات استانی معرفی شدم که در پایان به رتبه پنجم استانی و سوم شهرستان نائل شدم،گرچه همیشه به دنبال رقابت نیز بوده و هستم همیشه در دوران تحصیلی بین اول تا پنجم نفرات برتر کلاس و مجموعه بودم.